آمار ماجرای دلدادگی شیعه افغانی به شهید مدافع حرم کرمانی - پایگاه اطلاع رسانی کاروانسرا راور
پنج شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
www.karavansara.ir

  • تاریخ: پنج شنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴ / ساعت ۱۳:۵۱:۲۰
  • شناسه خبر: 33210

ماجرای دلدادگی شیعه افغانی به شهید مدافع حرم کرمانی

اسحاق رستمی، از اتباع افاغنه ساکن در کرمان است که با درآمد کفاشی روزگار خود را می گذراند و دلدادگی او به شهید مدافع حرم،حاج محمد جمالی، برایش تنها دلخوشی و مایه افتخار است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی کاروانسرا؛ گاهی اوقات آنقدر درگیر مشغله های روزمره می شویم که از محیط و آدم های اطراف خود غافل می شویم. این آدم ها الزاماً دوستان و آشنایان و هم وطنانمان نیستند. افرادی هستند که درکشان از ما نسبت به اطرافمان به مراتب بیشتر است.

ممکن است با شنیدن نام اتباع افاغنه، حس ناخوشایندی در برخی از ما ایجاد شود اما شاید ندانیم بسیاری از همین افراد در عین سادگی و داشتن ذاتی پاک، خدمات بزرگی در راه کشور و دین اسلام انجام داده اند.

از یکی از دوستان شنیدیم که اسحاق رستمی شیعه افغانی است که هم اکنون مشغول کفاشی در اتاقکی کوچک می باشد و فرزند بزرگش در مبارزه با طالبان به شهادت رسیده ، وی همچنین از دوستان شهید مدافع حرم کرمانی، شهید جمالی است.شهیدی که نه تنها در بین هم استانی های خود محبوب بود بلکه این شیعه افغانی نیز با نام وی به وجد آمده و با حالی منقلب از دلداگی خود به شهید حاج محمد جمالی می گوید:

آن زمان ها که با شهید جمالی کار می کردم، زمان اشرار بازی بود. سید یحیی و کریم افغانی در جیرفت اشرار گری می کردند. در جشن امام زمان بود که ازمن دعوت شد و به تیپ دو سیرجان رفتم. آن زمان در بلوک جیرفت زندگی می کردم، لباس می فروختم وبرای آنها اطلاعات هم جمع آوری می کردم چون من شیعه هستم و شیعه همیشه باید پیروز باشد.الان هم اگر سه بچه کوچک که بزرگ انها سه ساله است، نداشتم به سوریه می رفتم اما زن و فرزندانم هیچکس را اینجا ندارند و اگر من بروم، کسی سرپرست آنها نیست.پسرم را طالبان شهید کردند و همسر اولم هم سرطان گرفت و از داغ پسرم دق کرد.پس از آن چون نمی توانستم کارهای خانه را انجام دهم، دوباره ازدواج کردم.سال قبل نیز برادرم در جنگ با داعشی ها شهید شد.

4

در زمان اشرارگری کریم افغانی، یکی از دوستانم که مخبر اطلاعات بود، خواست که مرا با یکی از سرهنگ ها آشنا کند و به من گفت می خواهم تورا به عنوان فردی زحمت کش با این فرد آشنا کنم تا چیزی به تو بدهد اما گفتم من هرگز چیزی از کسی نمی خواهم و با این وجود، یک روز مرا به تیپ رابر برد. در آنجا آقای شمس الدینی را دیدم و بااو گفتگو کردیم و ده دقیقه بعد اقای قدبلند و جذابی وارد شدند. یکدیگر را بغل کردیم و بوسیدیم و من خود را معرفی کردم که اسحاق رستمی و از افغانستان هستم.

قبل از شهادت پسرم به افغانستان رفتیم و آنجا مغازه داشتم و الان نه ماه است که به کرمان برگشتم. وقتی دوباره به کرمان آمدم و سراغ آقای جمالی را گرفتم به من گفتند که ایشان شهید شده است. چند روز ناراحت بودم. پس از آقای جلالی، فردی به نام پوراحمدی جانشین او شد که یک روز فردی به من گفت پسر پوراحمدی را می شناسم اگر بخواهی تورا به او معرفی می کنم اما من دیگر پیر شده ام و همین که بتوانم شکم فرزندانم را سیر کنم مردانگی کردم.

2

اینقدر از شهید جمالی خاطره دارم که اگر صحبت کنم پنج شبانه روز طول می کشد. شهید جمالی از لحاظ اخلاقی، بشردوستی و ایران دوستی در دنیا نمونه بود. ایشان پس از جنگ رییس دانشگاه امام حسین (ع) بود و باایشان رفت و آمد داشتم اما فرزندانش را نمی شناسم که اگر می شناختم یک روز حداقل به مزار شهید می رفتم و سلامی عرض می کردم.من شهید جمالی را بسیار دوست داشتم، ایشان اصلا نظیر ندارد.به روح خودش قسم که به غیر از یک بار که ده تومن به من عیدی داد، هیچ توقعی از ایشان نداشتم و فقط می خواستم با او سلام علیکی داشته باشم و در حق من دعا کند.

الان ۹ ماه است که ساکن کرمان هستم و در یک اتاق سه در چهار زندگی می کنم که ماهی ۳۰۰ هزارتومان کرایه می دهم. تاالان هیچ یک از همرزمان شهید را ندیده ام فقط آقای پوراحمدی می شناسم و به عنوان کسی که یک بار با او ناهار خورده ام، مشتاق دیدارشان هستم و یک بار او را ببینم کافی است.

7

1

منبع/ناب نیوز

انتهای پیام/



علمی و فن آوری