آمار معلم بازنشسته راوری از خاطرات دوران تدریس خود می گوید+تصاویر - پایگاه اطلاع رسانی کاروانسرا راور
دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
www.karavansara.ir

  • تاریخ: چهارشنبه, ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ / ساعت ۱۵:۵۳:۳۰
  • شناسه خبر: 45419

معلم بازنشسته راوری از خاطرات دوران تدریس خود می گوید+تصاویر

از همان زمان کودکی عاشق معلمی بودم و چون در دانشسرای تربیت معلم و دانشسرای کشاورزی امتحان ورودی دادم و همزمان در هر دو قبول شدم به دلیل اینکه معلمی را دوست داشتم حتی با اینکه محل خدمت دانشسرا در زابل سیستان و بلوچستان بود باز هم معلمی را انتخاب کردم و این بهترین انتخاب زندگیم بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی کاروانسرا؛ به مناسبت سالروز شهادت استاد مطهری و هفته معلم ضمن تبریک این روز بر همه ی فرهنگیان و بازنشتگان عرصه تعلیم و تربیت شهرستان راور، آنچه که در ادامه از نظر شما گذر می کند حاصل گفتگو کاروانسرا با فرهنگی بازنشسته جناب آقای نادر کاربخش است که ایشان علاوه بر معلمی به عنوان یکی از کسبه قدیمی بازار راور نیز معرف حضور ما راوری ها می باشند بطوری که ایشان اولین مغازه لوازم تحریری راور (با نام امیرکبیر) را نیز در اوایل انقلاب تاسیس کردند و الان نیز در کار خرید و فروش نقره جات و تعمیر ساعت فعالیت دارند.

خود را معرفی کنید و بفرمایید از چه سالی به استخدام آموزش و پرورش درآمدید؟
برادر شما نادر کاربخش هستم و از سال ۵۳ استخدام آموزش و پرورش شدم که به مدت ۳ سال پایه ابتدایی تدریس کردم و پس از آن مدیر آموزشگاه فخریه شدم، البته این آموزشگاه پس از پیروزی انقلاب جهت تدریس حوزه علمیه به حجت الاسلام توکلی تحویل داده شد.

بهترین و شیرین ترین خاطره ی خود را بفرمایید؟

آموزگاری هر زمان و هر ساعت آن خاطره است، یکی از شیرین ترین آنها این بود که دانش آموزی را به علت انجام ندادن تکلیف مجبور به تنبیه اش شدم(فلک کردن)در حالی که پایش در فلک بود به تندی گفتم خانه شما کجاست؟ او با همان حال ترس زیاد گفت “آقا مدیر نزنید میگویم خانه ما کنار خانه همسایمان است” من هم به خاطر جواب و گفتن آدرس به این دقیقی خندیدم و از تنبیه نامبرده صرف نظر کردم.البته آن دانش آموز امروز یکی از بهترین و موفق ترین مدیران شهرستان است.
شاید بهترین خاطره ی دیگرم، هم این باشد که درست اوایل انقلاب بود که با معلم شهید یحیی تویسرکانی برای سرکشی به روستاهای آبدرجان و مکی که روستاهای دور افتاده ای بودند و جمعیتی نداشتن سفر کردیم در آنجا ۴ دانش آموز بود که کلاس درسی نداشتند و من و شهید بزرگوار با همکاری اهالی یک روزه برای دانش آموزان کلاس درس ساخیم و یادم نمی رود خوشحالی دانش آموزان را از اینکه کلاسی داشتند که سقف داشت.

تلخ ترین خاطره دوران معلمی شما چیست؟

باز هم معلمی خاطرات تلخ زیادی دارد و چون تنبیه کار هر روز آن زمان بود اکثر خاطراتمان مربوط به تنبیه است. یادم هست در حالی که شلاق به دست می خواستم دانش آموزی را تنبیه کنم و شلاق کف دستش بزنم ناگهان نگاهم به دستش افتاد که متاسفانه یکی از انگشتانش را از دست داده بود لذا خیلی ناراحت شدم و از تنبیه اش خودداری کردم و شاید همین خاطره بود که پس از آن مخالف تنبیه دانش آموزان شدم.

انگیزه ای که باعث شد در کسوت معلمی بمانید؟
از همان زمان کودکی عاشق معلمی بودم و چون در دانشسرای تربیت معلم و دانشسرای کشاورزی امتحان ورودی دادم و همزمان در هر دو قبول شدم به دلیل اینکه معلمی را دوست داشتم حتی با اینکه محل خدمت دانشسرا در زابل سیستان و بلوچستان بود باز هم معلمی را انتخاب کردم و این بهترین انتخاب زندگیم بود.

شیوه برخورد با دانش آموزان چگونه بود؟
در زمان قبل از انقلاب معلم و مدیران خیلی جدی بودند و معلم سالاری شدیدی بود ولی بعد از انقلاب شاهد تغییرات زبادی بودیم.

بهترین هدیه ای که در روز معلم از دانش آموزان خود دریافت کردید چه بود!؟

هدیه زیاد بود بهترین هدیه برایم تربیت دانش آموزان بود که در آینده یک گوشه از مملکت را به دست گرفته و آینده سازانی برای نسل جدید باشند. یک هدیه که برایم خیلی ارزش دارد جانمازی است که از دانش آموز کلاس سوم گرفتم و هنوز هم برایم خیلی ارزش دارد.

انتهای پیام/



علمی و فن آوری